رهــــــائـے

محض یار مهربان

رهــــــائـے

محض یار مهربان

رهــــــائـے

رهــــــائـے

محض یار مهربان

از صدایتان برای مهر ورزی...
------- *♥*♥*♥* --------
-------- *♥*♥*♥* --------
-------- *♥*♥*♥* --------
-------- *♥*♥*♥* --------
------*♥*♥*♥*♥*♥*-----
-------- *♥*♥*♥* --------
----------- *♥* -----------

از گوشهایتان برای دلسوزی.....

------- *♥*♥*♥* --------
-------- *♥*♥*♥* --------
-------- *♥*♥*♥* --------
-------- *♥*♥*♥* --------
------*♥*♥*♥*♥*♥*-----
-------- *♥*♥*♥* --------
----------- *♥* -----------

از دستانتان برای نیکو کاری....

------- *♥*♥*♥* --------
-------- *♥*♥*♥* --------
-------- *♥*♥*♥* --------
-------- *♥*♥*♥* --------
------*♥*♥*♥*♥*♥*-----
-------- *♥*♥*♥* --------
----------- *♥* -----------

از ذهنتان برای حقیقت...

------- *♥*♥*♥* --------
-------- *♥*♥*♥* --------
-------- *♥*♥*♥* --------
-------- *♥*♥*♥* --------
------*♥*♥*♥*♥*♥*-----
-------- *♥*♥*♥* --------
----------- *♥* -----------

و از قلبتان برای عشق ورزیدن استفاده کنید.
♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ♥ـ

آخرین مطالب
آخرین نظرات

۲۲ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است






تقویم مان پر است از روزهای مختلف:
کار، مادر، پرستار و ... 
دریغ از یک روز انتظار!
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۳ ، ۱۱:۳۲
رهــائی



دختری در چین زندگی می کرد که با جدیت درس نمی خواند . وی اصلا نمی دانست که آینده اش چیست و به دنبال چه هدفی می باشد . روزی از روزها ، قبل از امتحانات مدرسه ، دوست این دختر به وی خبر داد که به سوالات امتحانی دست یافته است . در حقیقت ، دختر می توانست برای شرکت در امتحان از همین ورقه استفاده کند .
دختر کلیه پاسخ های ورقه را که در دست داشت حفظ کرد . با توجه به ضعف درسی وی گمان بر این بود که او در این امتحانات از نمره 100 فقط 30 نمره خواهد گرفت . اما او موفق شد در آزمون مدرسه نمره 98 بگیرد.
این مساله باعث شد که دانش آموزان دچار تردید شوند که مبادا دختر در امتحان تقلب کرده است . با وجود این اتفاق معلم دختر را ستایش و تشویق و ابراز اطمینان کرد که وی از آن به بعد موفقیت های بیشتری به دست خواهد آورد . دختر نیز که هیجان زده شده بود ، شروع به گریه کرد .
او از سخنان معلم بی نهایت خوشحال شده بود و دریافته بود که اگر خوب درس بخواند ، افتخارات بیشتری کسب خواهد کرد . از آن به بعد ، دختر برای آنکه ثابت کند تلقب نکرده است و برای اینکه معلمش را نا امید نکند ، با جدیت درس می خواند و از لذت درس خواندن را احساس می کرد .
چند سال بعد ، او در یکی از دانشگاه های معروف پکن پذیرفته شد . در واقع بدون آن ورقه امتحان سرنوشت دختر این گونه تغییر نمی کرد و آینده خوبی در انتظار وی نبود . اما همان اتفاق فرصتی برای دختر فراهم آورد و مسیر زندگی وی را متحول کرد .
بعد از سالها ، دختر به مدرسه باز گشت و برای معلم خود حقیقت را فاش کرد . معلم که دیگر سالمند شده بود ، گفت : عزیزم ، آن زمان می دانستم که تو تلقب کرده ای . زیرا توانایی های تو را می شناختم و می دانستم که تو نمی توانی نمره 98 بگیری . اما فکر کردم که امکان دارد تو با استفاده از این فرصت بیشتر کوشش کنی . بدین سبب ، تو را تشویق کردم و نسبت به تو اطمینان داشتم .
دختر با شنیدن این سخنان به گریه افتاد . وی می دانست که در لحظه کلیدی حیات وی ، معلم او را تشویق کرده و همین مساله راه زندگی وی را تغییر داده است.
بله دوستان ، در واقع ، در حیات ما اتفاقات و فرصت های زیادی رخ داده و بوجود می آید . لذا نباید به این آسانی این فرصت ها را از دست داد .


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۳ ، ۱۱:۰۶
رهــائی

چه بگویم ؟

شاید همه حرفهای من در این واژه خلاصه شود : “بیــــــــــا”



mahdavi (40).jpg

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۳ ، ۱۸:۵۷
رهــائی

خــدایا !
دلهای سنگ آسا را بشکن
تا مگر در شکستگی ها نشانی از تو بیابند.. .
که خود فرموده ایی : انا عند المنکسرة قلوبهم ‏..

140714154600725.jpeg

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۳ ، ۱۸:۴۹
رهــائی

چه سرد مانده دل بی حواس آدم ها ..


کسی نبوده که آن را کمی تکان بدهد.. ‼


چقدر یخ زده آغوش کوچه های سلام ...


کجاست او که جوابی به عابران بدهد؟؟


http://tehran.mahdi313.org/tehran/images/gallery/poster1.jpg

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۳ ، ۱۹:۴۰
رهــائی

علی حاجی زاده می گوید:

 

آقا مهدی هر وقت می افتاد تو خط شوخی دیگر هیچ کس جلودارش نبود.


یک وقت هندوانه ای را قاچ کرد، لای آن فلفل پاشید، بعد به یکی از بچه ها تعارف کرد.


او هم برداشت، شروع کرد به خوردن. :|


وقتی حسابی دهانش سوخت، آقا مهدی هم صدای خنده اش بلند شد. :)

بعد رو کرد بهش گفت: «داداش! شیرین بود؟!»
:)


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۳ ، ۱۲:۲۷
رهــائی

بس طعنه زهجران رخ یار شنیدیم"

از بار گران غم ایام خمیدیم "

زین روى، از این کوى به آن کوى دویدیم "
ما تشنه دیدار جمال رخ یاریم"

زین روى، از این کوى به آن کوى دویدیم"

زین روى، از این کوى به آن کوى دویدیم"


cb3b0d0e8fd6a4b3ebd8292cb26ab9ea-425.jpg

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۳ ، ۱۲:۱۹
رهــائی





۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۳ ، ۱۵:۵۲
رهــائی






۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۳ ، ۱۷:۵۱
رهــائی


 

 



 

دریافت

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۳ ، ۱۹:۱۸
رهــائی