استاد پناهیان:
لحظههای بیقراری و دلگرفتگی، لحظههای ناب زندگی انسان است؛
شاید خدا
میخواهد در این لحظهها
که ارتباط تو با دیگران به هر دلیلی قطع میشود،
خود را به تو نشان دهد
و ارتباط عمیقی بین تو و خدا ایجاد کند.
این لحظهها را از دست ندهیم،
از آن فرار نکنیم،
دلگرفتگی
یعنی دل ما از همه خسته شده
و خدا را میخواهد.
حالا دیگر
به در نمی گویم
تا دیوار بشنود!
فرو می ریزم هر آنچه دیوار را . . .
رویا
همین جاست!
میان خط فاصله؛
خط فاصله ی خستگی تا خستگی . . .
چرا آهسته آهسته قدم برمیداری؟ /......
مگر پاهایت زخمیاند؟ /......
مگر انگشتان کوچکت شکسته اند؟ /.......
چرا چشمهایت را میبندی؟ /.......
سرت را بر زانوان عمه بگذار، رقیه! / .......
چشمهایت را مبند! /......
بگذار تا باران خونرنگ چشمانت /......
آبروی این شب سیاه را ببرد/ ........